با زخم ها،
- تن ها -
تنهایی ام را
تنها
نمی گذارند و
کاردهایِ
آلوده
استخوانم را
با نوای نی
رها...!
* * * *
- پژواره -
... با کمی جگر،
- بشرّ - نیم جو
آدم
بود اگر پدری یا
" دلسوز " بالای
سر،
نه دغدغه گندم
داشت
در تمام زندگی
نه اشتباه چندم!
.
.
.
با هزارو یک شب
سخن
" من " یک تاریخ
درد دارم - به دل -
و هفتاد و
دو "مردم " آرزو!
* * * *
- پژواره -
کوچیدنت آن قدر برایم پاییز غم بار بود و
بر شاخه انار
جای نبودنت بی قرار...
که دیوار بهار بر سرم تمام آوار شد و
خانه هزار پرستوی داغ دار،
بر تنم مزار...
* * * *
- پژواره -