کفی خاک
از هکتار هکتار مزرعهِ تاکم
که با هشدار، اخطار، ابرام، اجبار
وَ وعده های بی تکرار
به ناچار از" کف " رفت
جالیزارِ« خیار» شد
می خواهم!
می خواهم
بیداری ام را
" در" آن دار زنم!
انار انار
" بر" زمینِ تب دار بگریم!...
پاک،
بی باک!
در چاکِ خاک
فرو می ریزم
در" سر" از پای نشناختن
پلک بر می دارم!
اندوهناک!
پلاکِ خاک چند است
مغاکِ ناپاکش را
تا هلاک کنم!...
* * * * *
در انتظارِ آفتاب
انگار سایهِ هزار دیوار
بر مزارم
دراز کشیده است!
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^