گاهی بگو...
گاهی بگو چقدر دلت زندگی نکرد
با ترس بال میزد و بالندگی نکرد
تکرار هرچه پرسش پیچیده بودی و
آن بی جواب مثل تو یکدندگی نکرد
با کس که هیچ، قاطی خود هم نمیشدی
سنگی که ابر هم شد و بارندگی نکرد
نساج سرنوشت نگهداشت دست و داد
آن کاموا به دست تو، بافندگی نکرد
باتو خدا رفیق شد و دست تو گرفت
آنکه رفیق راه نشد بندگی نکرد....
سیاوش پورافشار