اشک هایم را
برای گذشته خندیدم!
قاه قاه
برای امروز گریستم!
بی شک فردا
روباهی ترین
روز من است!
* * * * *
نقدم نیست
نسیه ام نمی دهند!
کاشته ام...
برداشت نزدیک
و خرمنم در هالهِ ابهام
ای وای خرمنم!
ای وای خر منم!
* * * * *
- پژواره -
پشتِ پلک ها
خسته
های های می گریَم
و گوش هایم را
- بابا تو دیگر کِِه هستی -
تیز!
گویی اما
مردم شهر چشمانم را
مرگی
خاموش برده است!...
* * * * *
- پژواره -
هنگامی که
دنیایم در گروِ یک بازدم است!
باز دمی که
در انتظار معشوق باز می مانَد!
تا غزلی شوَد!
غزلی که نیازمند یک " آه " گرم است و
چند اشک تمساح!...
"دنیایی" سرد؛
و آرمیده بر پشت راهواری چموش و
گریز پای!...
در ازدحام ،دنیا های، قد و نیم قدی
که یک چشمشان تنگ ست و
چشمی دیگر خیره،
به دست های خالی، و آویخته ام!
.
.
.
و من؛
به ریش دنیایی پر از رنگ و نفاق و ، آز؛
لبخند می زنم!...
دنیایی که مردان اش
نقاب از چهره دریده؛
و زنان اش سیاه پوش
در انتظارِ مردی به رنگ خون؛
آغوش گشوده اند!...
.
.
.
دیگر
پرده ی گوش هایم
بدهکار هیچ همهمه ای نیست اند!
به جز آوازِ روح انگیزِ چاووش!
چاووش، بخوان!
چه خوش می خوانی؟...
بخوان...
***
پژواره
سال ها
به چشم هایم
وعدهِ شرابِ گلِ نرگس دادم
اینک
بر بامِ خانه ام
گلِ حسرتی روییده
بر پرچینِ باغم
خزه های سر بریده!
* * * * *
- پژواره -