بوی " سیب "
هوایی ام
نمی کرد اگر؛
دهانم
پرخون نمی شد
- نداشته -
خانه ام خراب!
* * * *
- پژواره -
... پای دیواری بلند بی پناه
امروز اگر حاشایم می کنند،
در سپید ترین
برگه تاریخ فردا می دانم
خواهم غنود!
به آرزویم اما وقتی نرسم
چه سود
لایِ ورق پاره هایِ تاریخ
نشانم، مزارم یا
افتخارِ مزبله ایی متروک؟...
آنگاه باری که راه ها
پوست می اندازند!
بی تردید با نامم ماندگار
در حاشیه شهری فقیر
بر اشکنِ کوچه مردهایش
شکوفا...
دور از نگاهِ هرزِ هر بادی
مزدور
خواهیم درخشید!...
* * * *
- پژواره -
اجازه تفریح وقتی
به قلم می دهم
مرخصی به دلم،
که بشر
نه درد جان دارد
نه، دغدغه نان!
* * * *
- پژواره -
حسم را، من به شهادت
رسانده
امتحانم را پس داده...
تنهایی ام را
بی زحمت جمع کنید!
دوباره می خواهم
به دریا باز گردم؛
- من - کجا،
اشرف مخلوقات بوده ام...؟
* * * *
- پژواره -
... آن گردن کلفت، گفتم پس چکاره است؟
گفت او نیمه ی پر من هست - تو - خالی!
او اما نیمه پرش خالی بود نیم دیگر، فراری!
* * * *
- پژواره -